قصهگو، قصه بگو
حرف سربسته نگو
يكي بود يكي نبود
همه جا تاريكي بود
قصهي شاه و گدا، سرخ و سياه و شنيدم
قصهي روباه پير دشمن ماه و شنيدم
قصهاي بگو كه نشنيده باشم
با دو تا چشم خودم ديده باشم
قصهاي بگو كه امروزي باشه
كه نقاب رو صورت اون نباشه
قصهاي بگو كه دلداري بده
نسل به نسل بگردد و ياري بده
قصهاي بگو كه عبرت بگيريم
باشه درس و مشق مون با اون بريم
قصهگو، قصه بگو
از قرن خسته بگو
از قرني بگو بدل
كه اخلاق گشته باطل
موضوعات مرتبط: 72 - قصه گو، ،
برچسبها: